امیر شریفی خضارتی ( مدرّس حقوق کیفری مرکز آموزش علمی - کاربردی قوه قضائیه و وکیل پایه یک دادگستری )
مقدّمه:
علوم جنایی را میتوان از زوایای گوناگون (جرمشناسی، حقوقی و...) مطالعه و طبقهبندی کرد. عدهای از حقوقدانان جرمشناس یا جرمشناسان حقوقدان علوم جنایی - یعنی علوم مربوط به جرم و به تبع آن مربوط به کیفر- را به چهار شاخه تقسیم کردهاند. شاخة نخست یا هستة این علوم، در رشتههای مختلف حقوق کیفری خلاصه میشود (حقوق جزای عمومی، حقوق جزای اختصاصی، آیین دادرسی کیفری، حقوق زندان و زندانیان،...)؛ شاخة دوم به جنبههای تجربی این علوم مربوط است که به طور کلی یا در جهت کشف و اثبات جرم به کار میروند (علوم جرمیابی) یا در جهت مطالعه و تحلیل ماهیّت جرم، ماهیّت کیفر، علل ارتکاب جرم و تحوّلات مربوط به کیفر مورد استفاده قرار میگیرند (علوم جرمشناختی - کیفرشناختی)؛ شاخة سوم به فلسفة حقوق کیفری اختصاص دارد؛ و سرانجام رشتة مطالعاتی جدیدی به عنوان شاخة چهارم مطرح شده است که حقوقدانان جزمی آن را «سیاست کیفری» و حقوقدانان آشنا به مباحث جرمشناسی و حقوق بشر آن را «سیاست جنایی» مینامند.
علوم جرمیابی (criminalistique) مجموعه دانشها و فنونی هستند که به کشف جرم و شناخت و دستگیری بزهکاران کمک میکنند. پیشرفتهایی که امروزه در شیوههای کشف جرم حاصل شده، از تعداد جرائم نامکشوف و بزهکاران ناشناخته کاسته است.1 علوم جرمیابی به دو قسمت تقسیم میشوند که عبارتند از:
1- علوم محض (پزشکی قانونی، سمشناسی قانونی، پلیس علمی و...)، 2- علوم انسانی در حوزه متدلوژی (روانشناسی قضایی و...). «پلیس علمی» (scientific Police) یا «کشف علمی جرائم» از جمله شاخههای مهم علوم جرمیابی و به تبع آن «علوم جنایی تجربی» است. تا اواخر قرن 19 میلادی شیوة کشف جرائم و دستگیری مجرمان در کشوهای مختلف، چندان تفاوتی با هم نداشت و افراد پلیس پس از حضور در محل وقوع جرم و استماع شهادت شهود و تهیة صورت مجلس، در صورت امکان به دستگیری مجرم یا متهم اکتفا میکردند. به تدریج پلیس کشورهای مختلف برای مبارزه با بزهکاری و کشف جرائم و دستگیری مجرمان به روشهای خاص علمی متوسّل شدند. در نتیجه علم جدیدی تحت عنوان «پلیس علمی» یا «پلیس تکنیک» به علوم جدید افزوده شد.
در تعریف این علم بین دانشمندان اختلاف نظر وجود دارد. برخی عقیده دارند که پلیس علمی رشتهای از علوم جرمیابی بوده و علم مستقلی محسوب نمیشود.
بعضی دیگر نیز پلیس علمی را علم کشف بزه، شناسایی و تعقیب بزهکاران تعریف کردهاند.2 به هر حال بررسی پیرامون شیوههای ارتکاب جرم و وسایلی که برای انجام دادن آن به کار رفته و آثار و نشانههایی که از مجرم باقی مانده است، موضوع مطالعات پلیس علمی است. تشخیص جعل و اسناد مجعول، تعیین نوع سلاح در ارتکاب جرم، تهیة تصویر مجرم براساس اظهارات گواهان و سرانجام بررسی آثار انگشتان در «انگشتنگاری» از جمله زمینههای اصلی تحقیقات پلیس علمی است.3
علم «انگشتنگاری» (Doctyloscopy) از جمله مباحث مهم پلیس علمی تلقی میشود. انگشتنگاری عبارت از به دست آوردن تصویر خطوط برجسته (نقوش) سرانگشتان اشخاص و به معنای وسیع کلام، علم استفاده از آثار انگشت در تشخیص هویّت اشخاص و کشف جرائم است.4 تشخیص هویّت اشخاص به مقایسه خطوط برجستة انگشتان محدود نمیشود و مقایسه خطوط برجستة اصطکاکی روی پنجههای دست و پا را نیز در بر میگیرد.
یادآوری این نکته ضروری است که اصطلاح انگشتنگاری به طور مساوی همه خطوط برجسته اصطکاکی را که روی بدن انسان یافت میشود شامل میشود. تجربیات گذشته نشان میدهد که هویّتهای بیشماری از روی آثار پنجههای دست و پا به دست آمده و این شیوه از تعیین هویّت به همان اندازه مدارک حاصل از آثار انگشت معتبر است.5 به هر حال مطالعة علم انگشتنگاری از منظر تاریخی و علمی به شناخت آن منتج خواهد شد. همچنین بررسی برخی از ادلة شرعی اسلامی به ویژه آیات قرآن کریم در مورد اثر انگشت حائز کمال اهمّیّت است.
مبحث اوّل: بررسی تاریخی انگشت نگاری
گفتار اوّل:
تاریخچة انگشتنگاری غیرعلمی- تاریخ انگشتنگاری چندان روشن و کامل نیست، معالوصف از دوران قدیم نکات قابل توجّهی یافت شده است. این نکات که با وجود تاریکی، سبب شگفت دانشمندان امروز شده است بیشتر متعلّق به خاور دور هستند و تا آنجایی که مدارک تاریخی نشان میدهند، فقط در چند مورد در اروپا و آمریکای قدیم نسبت به آثار انگشت توجّه کرده اند.
بشر از گذشتههای خیلی دور به خطوط برجستهای که خداوند متعال در کف دست و پا و سرانگشتان او خلق کرده، توجّه نموده است. حتّی چنین به نظر میرسد که انسانها ابتدا در خلق آثار هنری از آنها الهام گرفتهاند.
مشاهدة نقوش حجاری شدة خطوط برجستة کف دست انسانهای ماقبل تاریخ بر دیوار غاری در کوه پیرنه اسپانیا یا کشف لوح سنگی مربوط به چند صد سال قبل در کنار دریاچة «کجم کوجیک» در منطقه «نواسکاتیا» واقع در کشور کانادا که اثر خطوط کف دست و نوک انگشتان روی آن حکاکی شده است و همچنین اَشکال حجاری شدة خطوط برجستة سرانگشتان بر دیوار سنگی قبری در جزیره «گاورانیس» در ایالت «بریتانی» فرانسه مؤیّد این نظر است.6
در مورد اخیر در سال 1839 میلادی در جزیرة «گاورانیس» قبر کهنهای کشف شد که روی دیوارهای سنگی آن اشکال و لوحهای عجیبی به شکل مار، کمان و انگشت حک شده بود. امروزه معتقدند این شکلها، طرحهای شاخص نقشها و اشکال و برجستگیهای سرانگشت بودهاند.7
افتخار استعمال آثار انگشت در اموری که جنبة اقتصادی داشت، متعلق به مشرق زمین است چنانکه روی بشقابهای گلی قدیمی بابل، آثار خطوط انگشت دیده میشود. همچنین بابلیها در آن موقع، برای جلوگیری از جعل اسناد، اثر انگشت خود را روی گل نرمی میزدند و آن را به عنوان امضاء برای رسید یا هر سند دیگر به کار میبردند. در چین حتّی قبل از میلاد مسیح از آثار انگشتان به عنوان مهر و وسیلة تشخیص هویّت استفاده میشد.8 در مجموع میتوان گفت اثر انگشت به عنوان امضاء اشخاص در خاور دور، خصوصاً در چین، تاریخی روشنتر دارد.
فیالمثل بر طبق قانون «تای هو» در چین باستان، شوهر میتوانست به یکی از دلایل هفتگانه (تمکین نکردن، نازایی، هرزگی، حسد، جذام، پرحرفی و سرقت) همسر خود را طلاق دهد و در این قبیل مواقع، باید شخصاً طلاقنامه را مینوشت و به همسر خود تسلیم میکرد و چنانچه این قبیل اشخاص بیسواد بودند، شخص دیگری طلاقنامه را مینوشت و آنها ذیل آن را انگشت میزدند. همچنین برخی از بازرگانان چینی قالبی از خطوط برجستة سرانگشت خود را به صورت مهر سفالی تهیه میکردند و نزد شخصی امین میگذاشتند تا اگر در غیابشان سندی به آنها نسبت داده شود، شخص امین با مقایسة اثر انگشت روی سند و مهر مذکور بتواند به اصالت یا جعلی بودن آن پی ببرد.
حدود 12 قرن پیش در چین، هنگام پرداخت وام به اشخاص اثر انگشت وامگیرنده و گواهان در سند وام اخذ میشد.
در سال 1839 میلادی نیز در این کشور، یک سند قدیمی در مورد فروش قطعه زمینی به دست آمده است که اثر انگشت شخصی به نام «مادر چوئن» روی آن منعکس است.9
«رابرت هیندل» جرمشناس آلمانی، تاریخ انگشتنگاری در خاور دور را به دقّت مورد بررسی قرار داد و به این نتیجه رسید که به طور کلی در سالهای 906 تا 618 قبل از میلاد از آثار انگشت برای تشخیص هویّت استفاده میشده است. بعدها چینیها نوعی طبقهبندی برای آثار انگشتان مجرمان ترتیب دادند که اساس آن روی «لوپ و ورل» بود. سیستم طبقهبندی چینی در سال 1886 به وسیلة «دکتر ماکارتی» در یک روزنامه چاپ و منتشر شد و «گالتون» از این مقاله استفاده کرد و چنانکه «هیندل» مدعی است «گالتون» سیستم طبقهبندی خود را احتمالاً از چینیها اقتباس کرده است و سیستم طبقهبندیهانری-گالتون که در غالب نقاط دنیا استعمال میشد، اقتباسی از سیستم طبقهبندی چینیها است.10
قدیمیترین موردی که تاکنون درباره استفاده از اثر انگشت (خطوط پوستی) برای شناسایی مجرمان و کشف جرم در تاریخ ثبت شده، مربوط به قرن اوّل بعد از میلاد است.
در این زمان یک وکیل مدافع رومی به نام «کوئین تیلیانوس» در دادگاه از یک مرد کور که متهم به قتل پدر خود بود، دفاع کرد و سعی فراوانی به کار برد که نشان دهد قاتل، نامادری متهم است و نه خود او. در صحنة جنایت علامتهای خونی کف دست روی دیوار دیده میشد و دادگاه نیز از وجود این علایم خونی علیه مرد کور استفاده کرد. ولی وکیل مدافع کوشش داشت ثابت کند که همان علایم مخصوص، به وسیله نامادری متهم روی دیوار گذاشته شده است تا سوءظن را به طرف ناپسری خود متوجّه کند.
بنابراین میتوان گفت «تبرداران روم» (مأموران مخصوصی که تبر در دست داشتند و وظیفه پلیس امروزی را انجام میدادند) برای کشف آثار کف دست و استفاده از آنها به عنوان دلیل جرم، خیلی نزدیک شده بودند؛ اما برای تشخیص هویّت، ابداً کوششی به عمل نیامده بود.11
گفتار دوّم: تاریخچة انگشتنگاری علمی
سابقة تاریخی بررسی خطوط برجستة سرانگشتان و کف دست و پا به صورت علمی به نیمة دوم قرن هفدهم میلادی بر میگردد. درسال 1684 میلادی «دکتر نهیما گریو» در انگلستان و در سال 1686 میلادی «دکتر مارسلو مالپیگی» در ایتالیا این خطوط برجسته و نیز منافذ ریز پوست کف دست و پا را از دیدگاه پزشکی مورد مطالعه قرار دادند.
در سال 1788 میلادی دانشمند دیگری به نام «مایر» از نظر تشریحی توضیحاتی دربارة خطوط پوستی داد. وی عقیده داشت که هرگز این خطوط در دو نفر مانند هم نیستند. در سال 1823 میلادی «پروفسور جان پرکینج» - استاد دانشگاه «برسلو» آلمان - توانست 9 نمونة متمایز نقوش سرانگشتان را مشخص کند.12
تشخیص هویّت به وسیلة آثار انگشت، از سوی دو نفر انگلیسی که در آسیا زندگی میکردند، در یک زمان ولی به صورت جداگانه کشف شد. یکی از این دو نفر «سر ویلیام هرشل» فرماندار ناحیة «هوقلی» ایالت بنگال در هندوستان بود و نفر دیگر «دکتر هنری فالدز» است که از کارمندان بیمارستانی در «چسو کیجی» شهر توکیو در کشور ژاپن بود. هر دو نفر مذکور مدعی بودند که از هیچ گونه سابقهای در مورد استفاده قبلی آثار انگشت به منظور تشخیص هویّت در آسیا مطلع نبودهاند؛ ولی به هر صورت این طور به نظر میرسد که کشف و ظهور انگشتنگاری در قارةآسیا - که قبلاً مهد انگشتنگاری به منظورهای دیگر بوده است- یک امر تصادفی نبوده است.13
به هرحال باید گفت اساسیترین تحقیقات علمی در مورد آثار انگشت از نیمة دوم قرن نوزدهم میلادی آغاز شد.
درسال 1858 «ویلیام هرشل» افسر ارتش انگلیس که مأمور خدمت در کمپانی هند شرقی در بنگال هندوستان بود، به تقلید از کارفرمایان چینی و هندی، در تنظیم اسناد و عقد قراردادها از کارگران و افراد طرف معامله اثر انگشت میگرفت تا آنها خود را موظّف به رعایت تعهّدات خویش بدانند.
از آنجایی که او از اِعمال این روش نتایج مطلوبی به دست آورد، نسبت به خاصیّت اثر انگشت کنجکاو شد و به مدت 20 سال روی اثرات انگشت اشخاص مختلفی که در دفعات متفاوت از آنها اخذ کرده بود مطالعه کرد و دریافت که اوّلاً: بر اثر مرور زمان نقش خطوط برجستة سرانگشتان اشخاص تغییر پیدا نمیکند، ثانیاً: این نقوش در هر شخصی منحصر به فرد است و با دیگران تفاوت دارد.
هرشل پس از کشف این موارد در سال 1877 میلادی به مقامات زندان بنگال پیشنهاد کرد از اثر انگشت به عنوان یک نشان منحصر به فرد برای تشخیص هویّت زندانیان استفاده شود. ولی مقامات زندان مذکور به دلیل درک نکردن موضوع از روی تمسخر پیشنهاد او را رد کردند.14 به هر حال هرشل بدون آنکه به چاپ و انتشار نظریة خود موفّق شود به تنهایی به کار خود ادامه داد. قابل ذکر است زمانی که هرشل اقدامات خود را شروع کرد (سال 1858) هیچگونه اطلاعی برای استفاده از این آثار انگشت نداشت، ولی بزودی متوجّه شد که میتواند آنها را به منظور تشخیص هویّت نیز به کار ببرد. بدین ترتیب شروع به کار کرد و نخستین استفادة وی این بود که از پرداخت حقوق به شیادان و طراران جلوگیری کرد. 15
در سال 1880 میلادی یک پزشک اسکاتلندی مقیم ژاپن به نام «دکتر هنری فالدز» که قبلاً با ملاحظه آثار انگشت روی ظروف گلی قدیمی ژاپنی، به مطالعه و تحقیق پیرامون اثر انگشت اشخاص علاقهمند شده بود و از طرفی نیز توانسته بود در جریان بررسی یک سرقت ثابت کند که اثر انگشت ناشی از تماس دست آلوده به دوده با دیوار که در محل وقوع جرم به جای مانده است، متعلّق به متهم دستگیر شده نیست و او بیگناه است، طی مقالهای نتیجة تحقیقات خود را در مورد آثار انگشت در مجلة «نیچر» (nature) انتشار داد و خود را کاشف انگشت نگاری دانست. هرشل با ملاحظه مقاله فوق دچار تعجّب شد و فوراً به مجله مذکور نامهای نوشت و بدون ادعای حق تقدّم در این موضوع، اظهار داشت که او انگشتنگاری را بیش از 20 سال عملاً در هندوستان به کار میبرده است.16
در مجموع در مقام مقایسه کار 20 سالة «ویلیام هرشل» و تحقیقات نظری کوتاه مدت «هنری فالدز» و به شهادت تاریخ میتوان نتیجه گرفت که پایهگذار علم انگشتنگاری به صورت امروزی «سر ویلیام هرشل» بوده است.17
بنابراین میتوان گفت هرشل کاشف و مؤسس انگشتنگاری مدرن است. البته باید توجّه داشت که مطالعات فالدز، او را به کشف و استفاده از آثار انگشتانی که تصادفاً و ندانسته در محلی باقی میماند هدایت کرد، در حالی که هرشل روی آثار انگشت مطالعه کرده و فهمیده بود که میتوان از آنها به منظور تشخیص هویّت استفاده کرد.18 به عبارت دیگر